قرن بیستم با عناوینی چون عصر اطلاعات، عصر ارتباطات، عصر حاکمیت، جریان آزاد اطلاعا ت و همانند آن یا دوران تله دموکراسی و یا دیالوگ جهانی ملل شناخته می شود. هزاران عنوان مجله و روزنامه منتشرمی شود، خبرگزاریهای بزرگ و کوچک بی شماری کار انتشار خبر را بر عهده دارند. سایتها و وبلاگهای خبری نیز به طرز گسترده اخبار و اطلاعات را منتشر می کنند. بنظر می رسد هیچ خبری دور از اذهان عمومی و پوشیده نماند. تنوع و کثرت اطلاعات، امکان کتمان اخبار و یا تحریف واقعیات را دشوار می نمایاند.
اما با نگاهی به استیلای جریان سلطه بر جهان رسانه ای و انحصار حاکم در این حوزه به نتایجی غیر از آنچه ذکر شد خواهیم رسید.
مطبوعات به مثابه ابزار عملیات روانی صهیونیست
یکی از ویژگیهای بارز در تاریخ صهیونیست، وجود دستهای از روزنامهنگاران در بین نخبگان اجرایی آنان بوده است. اگر به چهرههای برجسته رویکرد صهیونیستی در ابتدای امر توجه شود، به استثنای دکتر (حیم و ایزمن و براندایز) تقریباً همگی نخبگان مؤثر صهیونیست، روزنامهنگار بودهاند. تئودور هرتزل، موس هس، بن گوریون، بن زوی، ناخمان سایکرین، ناحوم سوکولوف، مارکس نوردو، ولادیمیر جابوتینسکی، هاری ساکر، ژاکوب دوهاس، از جمله این افراد به شمار میآیند.
با وجود این رهبران، طبیعی بود که از ابتدای پیدایش صهیونیسم بر رسانههای جمعی و ابزارهای خاص تبلیغاتی در این راستا تأکید ویژهای شود و صهیونیستها برای ایجاد و ساماندهی رسانههای همگانی، به سرمایهگذاریهای زیادی اقدام کنند. اصولاً به دلیل فضای خاص حاکم بر وسایل ارتباط جمعی غرب، نفوذ در مطبوعات کشورهای ایالات متحده امریکا، انگستان و فرانسه، برای دستگاه تبلیغاتی صهیونیستها اهمیت ویژهای دارد، چون سطح کوشش وسیعی دارند و به بهترین نحو میتوانند خواستههای نخبگان صهیونیست را تحقق بخشند. آنچه مشخص است هماینک دستگاههای خبررسانی جهان، تقریباً به گونهای مستقیم در اختیار چند سازمان خبری بزرگ اسرائیل است؛ به این ترتیب، حدود دو میلیارد نفر از جمعیت جهان، همه روزه، اخباری را دریافت میکنند که در راستای امیال و اهداف صهیونیستهاست.
ذهنیت خاص نخبگان صهیونیست از ابزارهای تبلیغات روانی
در سال 1869 میلادی، در کنفرانسی که در شهر پراگ برگذار شد، خاخام یهودی به نام راشورن طی سخنانی در جمع پیروان متعصب خود، در زمینه تلاش بیشتر برای کسب قدرت گفت: «در حالی که تسلط بر طلا، اولین ابزار ما برای سلطه بر جهان است، دومین وسیله ما باید تسلط بر مطبوعات جهانی باشد». این سخن به طور دقیق همان کلامی است که 28 سال بعد، در نخستین کنگره جهانی صهیونیسم در شهر بال سوئیس از سوی تئودور هرتزل به گونهای جدیتر عنوان شد. هرتزل طی گفتههایی به این مسئله پرداخت که: «ما هنگامی در تشکیل دولت اسرائیل موفق خواهیم شد که بر ابزارهای تبلیغاتی و مطبوعاتی جهان تسلط داشته باشیم». در این کنگره، پروتکلی مورد مطالعه قرار گرفت که به تعبیر هنری فورد، برنامه اساسی یهود بر تسلط بر جهان، ترقی میشود. این پروتکل به نام پروتکل دانشوران صهیون شهرت یافت. البته صهیونیستها برای آن که با مخالفتی روبهرو نشوند و دیگران نتوانند به ماهیت و اهدافشان پی ببرند برای خدشهدار کردن اعتبار و اصالت این سند نهایت تلاش خود را به کار بردند.
لوئیس مارشالکو، محقق برجسته در زمینه اندیشههای صهیونیسم، با اشاره به این مهم میگوید: «امروزه، هر کس که جرأت کند، کوچکترین اشارهای به این پروتکلها نماید، به سرعت از طرف یهودیان، به عنوان یک وحشی بیتمدن برچسب میخورد».
مطالب مندرج در پروتکل دانشوران یهود، به خوبی فضای خاص حاکم بر ذهنیت نخبگان صهیونیست را آشکار میکند. به عنوان نمونه در پروتکل شماره (2)، چنین گفته میشود: «میدانیم که کشورهای جهان از مطبوعات به عنوان وسیلهای برای هدایت فکر مردم در مسیر دلخواهشان استفاده میکنند؛ لذا برای آن که بتوانیم از مطبوعات در جهت خواستههای خود استفاده کنیم، باید با ایجاد نارضایتی بین مردم جهان، از طریق مطبوعات، نارضایتیها را در راستای منافع خود منعکس کنیم».
در پروتکل شماره (5) به ابزار مهم تبلیغاتی ـ روانی اشاره میشود: «برای آن که بتوانیم افکار عمومی را مشوش کنیم و مردم را در حالت سرگردانی نگه داریم، باید مطالب متناقض بین مردم پخش کنیم و این عمل را آنقدر ادامه دهیم که غیرصهیونیستها، خود را در پیچ و خم اطلاعات متناقض گم کنند و متقاعد شوند که تنها راه رهایی از این سرگردانیها، نداشتن عقیده و اطلاعات سیاسی است. باید توجه داشت که اطلاعات واقعی سیاسی در اختیار کسانی است که مردم جهان را به این شیوه به بیراهه میکشانند و این، نخستین رمز از رموز کشورداری است».
در پروتکل شماره (7) چنین گفته میشود: «ما باید دولتهای غیریهودی را به گام برداشتن در مسیر خواستههای خود مجبور کنیم. روش کار چنین خواهد بود که افکار عمومی را از طریق مطبوعات که به قدرت بزرگ معروفند و تقریباً در اختیار ما هستند، شکل دهیم و طبیعی است که دولتها به افکار عمومی توجه خواهند کرد».
در پروتکل شماره (12)، که به تعبیری، از مهمترین پروتکلها در زمینه ابزار تبلیغاتی ـ روانی، به شمار میآید، چنین گفته میشود: «مطبوعات نخواهند توانست بدون آگاهی ما کمترین خبری را در اختیار مردم بگذارند. البته، هماینک تا حدودی به چنین هدفهایی دست یافتهایم، زیرا تمام کانونهای خبری جهان، اطلاعات خود را از چند کانون خبری محدود دریافت میکنند. این چند کانون خبری محدود، در آیندهای نزدیک به تمامی، به دست ما خواهد افتاد و هر آنچه را که ما به آنها دیکته کنیم در سراسر جهان پخش خواهند کرد». با توجه به اهمیتی که صهیونیستها برای ابزارهای تبلیغاتی قائل بودند، در گسترش تسلط خود بر رسانهها، خبرگزاریها و مطبوعات کوشیدند.
صهیونیسم و رسانههای همگانی ایالات متحده امریکا
یکی از مهمترین عواملی که صهیونیستها برای اعمال نفوذ در آرا و تصمیمات کنگره امریکا و جهتدهی افکار عمومی به نفع خود به کار میگیرند، سیطره آنها بر وسایل ارتباط جمعی در امریکاست.
امروزه حدود 80 درصد وسایل ارتباط جمعی امریکا، به گونه مستقیم یا غیر مستقیم در اختیار صهیونیستهاست و همچنین، افراد و عناصر تحت نفوذ صهیونیسم، برنامههای رادیویی و تلویزیونی امریکا را تولید میکنند. از جمله خبرگزاریهای تحت نفوذ صهیونیسم در امریکا میتوان به قسمت اعظم خبرگزاری آسوشیتد پرس، از نظر سرمایهگذاری و مدیریت عناصری خاص و تسلط روانی بر خبرگزاریهای یونایتد پرس و اینترنشنال نیوز سرویس، اشاره کرد. روزنامه نیویورک تایمز یکی از روزنامههای مطرح ایالات متحده، از سال 1986 در سیطره صهیونیستها بوده است. در آن زمان، آدولف اوش یهودی با استفاده از اوضاع بحرانی روزنامه، امتیاز آن را از هنری رانموند ـ مؤسس این روزنامه ـ خرید، از آن مقطع، این روزنامه در خدمت منابع صهیونیستی قرار گرفت. پاز نیویورک تایمز، واشنگتن پست از نظر نزدیکی به اهداف صهیونیستها در مرتبه دوم قرار دارد، مهمترین دلیل اهمیت این روزنامه، تأثیر آن بر محافل و دستگاههای حکومتی امریکاست. تسلط صهیونیستها بر واشنگتن پست به سال 1933 باز میگردد. در آن تاریخ، به دلیل بحران مالی این روزنامه، یوجین مایر یهودی از فرصت استفاده کرد و آن را با بهایی ناچیز از جان مک لین خرید.
نگاهی به موضعگیریهای این دو روزنامه در مقوله مبارزات مردم فلسطین علیه صهیونیسم، گرایش ویژه آنها به انعکاس اخباری مبنی بر کشته شدن شهرکنشینان اسرائیلی توسط گروههای فلسطینی و کوچکنمایی فجایع سربازان و شهرکنشینهای صهیونیست علیه فلسطینیها همگی از نفوذ صهیونیستها حمایت میکند. علاوه بر این دو روزنامه، صهیونیستها برای روزنامه دیلی نیوز، نیویورک پست، استارلیدکر، سان تایم و شیکاگوسان تایم هم نفوذ کاملی دارند. در زمینه مطبوعات هفتگی دو نشریه تایم و نیوزویک ـ مشهورترین مجلات دنیا ـ نیز تحت سیطره صهیونیستها قرار دارند. رابرت مردوخ صهیونیست معروف، با همکاری چند تن دیگر، چندین نشریه امریکایی از جمله نیویورک پست، استار و نیویورک مگزین را در اختیار دارد. نشریههای کونگرس ویکلی، اوپینیون و بوستون گلوب از این زمرهاند. صهیونیستها با رخنه کردن در بسیاری از مجلات تخصصی، از آنها به نفع خود بهرهبرداری میکنند، یکی از این مجلهها نشنال جئوگرافیک است. اگر سیر انتشار این نشریه را از ابتدا، یعنی از سال 1888، مورد توجه قرار دهیم، درمییابیم که مسئولان نشریه در مسائل مربوط به فلسطین در به کارگیری نامها و عبارات خاص صهیونیستی اصرار داشتهاند.
در مورد شبکههای تلویزیونی امریکا باید گفت که در ایالات متحده سه شبکه A.B.C، C.B.S و N.B.C در حکم شبکه مادر هستند، به این مفهوم که دیگر کانالها اخبار و گزارشهای خبری و اقتصادی خود را از این سه شبکه دریافت میکنند. این شبکهها تحت تسلط صهیونیسم هستند. به عنوان نمونه، شبکه A.B.C که همکاری مداومی با موساد اسرائیل دارد، به طور مستمر با استفاده از مناسبتهای مختلف تلاش میکند صحنههایی از مظلومیت یهودیان را به نمایش گذارد تا عواطف امریکاییها را نسبت به مسئله حساس بحران در خاورمیانه، تلطیف کند. در سال 1982 که قتل عام صبرا و شتیلا و عینالحلوه، پدید آمد، شبکه تلویزیونی A.B.C این قتل عام را از یک سو کوچک و کماهمیت جلوه داد و از سویی دیگر آن را به چریکهای مارونی نسبت داد. اصولاً ابزارهای تبلیغاتی صهیونیستها در ایالات متحده آنچنان گسترده است که حتی بسیاری از مراکز تهیه فیلمهای تلویزیونی نیز تحت نفوذ صهیونیستها قرار دارد؛ برای نمونه، مناحیم گولان میلیونر یهودی مالک سهم بزرگی از کمپانی میاکون است که بیشترین فیلمهای ضد عرب و ضد اسلامی را تولید میکند.