دربررسی رابطه بین قدرت سیاسی و رسانه ها، می توان سه مدل عمده را از یکدیگر تفکیک کرد :
الف) مدل دستکاری کردن:
براساس این مدل، صاحبان ابزار تولید درجهت منافع خودشان وسایل تولید فرهنگ و اندیشه را درجامعه کنترل میکنند. این مدل برپایه فلسفه مارکسیسم استواراست.
دولتها در جوامع سرمایه داری، نماینده صاحبان سرمایه محسوب میشوند و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، سعی در حفظ وضع موجود دارند. بنابراین دولت یا کسانی که مالکیت یا مسئولیت اداره این رسانه ها را برعهده دارند، آگاهانه محتوای آنها را دستکاری میکنند. بدین ترتیب رسانهها موجب می شوند، که صاحبان سرمایه، ثروتمند شوند وثروت بیشتر، قدرت سیاسی بیشتری برای آنها به ارمغان می آورد. افرادی چون هرمن و چامسکی ازاین دیدگاه دفاع کردهاند.
ب) مدل هژمونی( سرکردگی)
این مدل نیز بر پایه فلسفه مارکسیسم استواراست، که اولین بار توسط " آنتیونیوکراشی " عنوان شد و ریشه در افکارمتفکرانی چون " لوی آلتوسر" و " نیکوس پولانزاس" دارد. هژمونی درلغت به معنای حاکمیت نوعی اندیشه در جوامع، طی دوره ای خاص است. این مدل، ایدئولوژی را بهتر از ساختار و منافع اقتصادی میبیند. براساس این دیدگاه، روزنامه نگاران و روشنفکران درجامعه بر اساس ایدئولوژی خودشان عمل میکنند. زیرا منافع طبقاتی و اجتماعی، و به عقیده "گرامشی"، اندیشه برتر یا تفکرحاکم در جامعه، بهطور ناخودآگاه در ضمیر روزنامهنگار جا دارد و از این رو رسانه بخشی از ایدئولوژی حاکم محسوب میشود.
ج) مدل کثرت گرا:
در مدل کثرت گرا که بر اساس دیدگاه "ماکس وبر" طرح ریزی شده است، تنها به طبقه بندی جوامع از نظر اقتصادی توجه نمیشود. بلکه موقعیتهای سیاسی و منزلت های اجتماعی نیز در آن وارد میشود. ازاین رو "جهت گیری" در رسانهها با توجه به نیاز مخاطبان و ازسوی بازار مشخص می شود. محتوای رسانه ها متنوع میشود و سانسوری در کار نخواهد بود. دراین مدل، آزادی بیان حق همگان محسوب میشود.