به نظرمی رسدمناسبترین تعریف از جنگ رسانه ای ( Media War ) استفاده از رسانه ها برای تضعیف کشور هدف و بهره گیری از توان و ظرفیت رسانه ها ( اعم از مطبوعات ، خبرگزاری ها ، رادیو ، تلویزیون ،اینترنت و اصول تبلیغات ) به منظور دفاع از منافع ملی است . جنگ رسانه ای یکی از برجستهترین جنبه های جنگ نرم و جنگ های جدید بین المللی است . اگر چه جنگ رسانه ای عمدتا به هنگام جنگ های نظامی کاربرد بیشتری پیدا می کند ، اما این به آن مفهوم نیست که در سایر مواقع جنگ رسانه ای در جریان نبوده و یا مورد استفاده قرار نمی گیرد . جنگ رسانه ای تنها جنگی است که حتی در شرایط صلح نیز بین کشورها به صورت غیر رسمی ادامه داشته و هر کشوری از حداکثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش با استفاده از رسانه ها ، بهره گیری می کند . جنگ رسانه ای ظاهرا میان رادیو و تلویزیون ها ، مفسران مطبوعاتی ، خبرنگاران خبرگزاری ها ، شبکه های خبری و سایت های اینترنتی جریان دارد ، اما واقعیت آن است که در پشت این جدال ژورنالیستی ، چیزی به نام « سیاست رسانه ای یک کشور » نهفته است که مستقیما توسط بودجه های رسمی مصوب پارلمان ها یا بودجه های سری سازمان های اطلاعاتی و امنیتی و سرویس های جاسوسی تغذیه می شود .
سربازان جنگ رسانه ای ، متخصصان تبلیغات، استراتژیست های تبلیغات بین المللی و کارگزاران رسانه ها هستند .
پیچیدگی های ابعاد مختلف « جنگ رسانه ای » موجب شده تا تصمیم گیری درباره « طراحی تدوین استراتژی » ، « چارچوب ها » ، « تکنیک های کاربردی » ، « نحوه عملیاتی کردن اهداف و مأموریت های تعریف شده » ، « استفاده حداکثر از توان هر رسانه با توجه به امکانات انتشار مکتوب ، چاپی ، صوتی ، تصویری ، چند رسانه ای ، اینترنتی و سرانجام انتشار آنلاین » تنها به ژنرال های نظامی واگذار نشود . جنگ رسانه ای مقوله ای است که همکاری هماهنگ و نزدیک بخش های نظامی ، سیاسی ، اطلاعاتی ، امنیتی ، رسانه ای و تبلیغاتی یک کشور را می طلبد . طراحان جنگ رسانه ای نه لزوما ژنرال های پادگان نشین ، بلکه ممکن است پروفسورهای کالج ها و دپارتمان های رسانه ای در دانشگاه های معتبر هر کشوری باشند .
مردمی که تحت بمباران جنگ رسانه ای قرار دارند ، حتی ممکن است خود از وجود جنگ سنگینی که بر فضای تنفسی آنها جریان دارد ، بی اطلاع باشند . هدف جنگ رسانه ای ، اگر چه در نهایت تغییر کارکرد و عملکرد دولت ها است ، اما به طرز ملموسی به جای هدف قرار دادن مستقیم دولت ها ، ملت ها را هدف بمباران خود قرار می دهد .
طی دهههای اخیر ارتباطات و رسانه ها تحولات بنیادینی – از لحاظ کمی و کیفی – داشتهاند. برخی از ویژگیهای اساسی این تحولات بنیادین را می توان اینگونه تقسیمبندی کرد :
1 – رسانههای جدید امکان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان ، سیاستمداران و دیوانسالاران افزایش دادهاند .
2 – رسانههای جدید جمعآوری ، انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده و محدودیتهای زمانی و مکانی را از بین بردهاند .
3 – رسانههای جدید به دریافت کنندگان اطلاعات امکان دادهاند تا کنترل بیشتری روی آن داشته باشند .
4 – رسانههای جدید امکان قبض و بسط اطلاعات را برای فرستنده فراهم کردهاند .
5 – رسانههای جدید امکان تعامل میان فرستنده و گیرنده اطلاعات را فراهم آوردهاند .
تاثیر تلویزیون شاید مهمترین تحول در وسایل ارتباط همگانی در 30 یا 40 سال گذشته باشد. ظهور رادیو و تلویزیون بر الگوهای زندگی روزانه به شدت تاثیر گذارده است زیرا بسیاری از مردم فعالیت های دیگر را پیرامون برنامه های تلویزیونی معینی تنظیم می کنند.[1]
در جوامع معاصر مردم اساسا از طریق رسانه ها اطلاعات کسب می کنند و عقیده سیاسی خود را شکل می دهند . اما رسانه ها امروزه درحال چه جایگاهی هستند ؟ منبع خودمختاری سیاسی آنها چیست ؟ و چگونه چارچوب سیاست را شکل می دهند ؟ از یک سو رسانه ها باید آن قدر به سیاست و حکومت نزدیک باشند که به اطلاعات دسترسی داشته باشند ، برمقررات و نظارت به نفع خود تاثیر بگذارند و در بسیاری از کشورها یارانه های چشمگیری دریافت کنند از سوی دیگر آنها باید به قدر کافی بی طرف و دور باشند تا اعتبار خود را حفظ کنند و بدین سان میانجی ها و حلقه های اتصال شهروندان جهانی در تولید و مصرف جریانهای اطلاعات و تصاویر باشند که ریشه شکل گیری افکار عمومی و رای گیریها و تصمیم گیری های سیاسی است .
زمانی که سیاست جهانی در فضای رسانه ها جریان یافت ، خود کنشگران سیاسی از طریق سازماندهی کنش سیاسی در حول و حوش رسانه ها ، مثلا از طریق بروز دادن اطلاعاتی که مایه پیشرفت شخصی یا دستگاه سیاسی و یا کشور و دولت بخصوصی می شود ، حوزه سیاست در رسانه ها را مسدود می سازند . به این شکل بحرانهای ملی و فراملی به نفع این کنشگران سیاسی و با تهدید سایر کنشگران در سایر افراد، یا سایر دستگاه های سیاسی و یا سایر دولتها و کشورها مواجه خواهد شد. این امر به صورت اجتناب ناپذیر باعث مقابله به مثل می شود و بدین ترتیب رسانه ها به میدان جنگی تبدیل می شوند که در آن نیروهای سیاسی و شخصیتها و گروه های فشار سعی در تضعیف یکدیگر، کسب وجهه در افکار عمومی ملی و فراملی ، کسب آراء ملی و جهانی و بهره برداری از تصمیمات حکومتی و بین المللی دارند .
سیاست رسانه ای تمام دنیای سیاست نیست اما امروزه تمام سیاستها باید از طریق رسانه ها بر فرایند تصمیم گیری اثر بگذارند . بدین ترتیب ، منطق درونی نظام رسانه ها ، به خصوص رسانه های نوین الکترونیک ، چارچوب اساسی محتوا ، سازمان ، فرایند و رهبری دنیای سیاست امروز را تشکیل می دهند .